خبرگزاری حوزه | در برهه کنونی که عرصهی جنگ و تقابل در میادین نبرد و در ساحت روایتسازی به سود جبههی حق پیش میرود، چالشی از درون، میکوشد این دستاوردها را تضعیف کند؛ خطری که میخواهد این دستاوردها را با القای اضطراب و بیاعتمادی به درون پیکرهی مقاومت اسلامی متزلزل سازد.
این چالش از سوی گروهی بهنام «راویان استیصال» به صحنه آمده است؛ همانانی که با ایجاد و القای هراس از قدرتهای خارجی و بیان گزافهگوییهایی از توان دشمن، میکوشند جامعه را به تسلیم و پذیرش انفعال سوق دهند.
این جریان خطیر، بهوضوح مهرهای از نقشهی پنهان و استراتژیهای پیچیدهی دشمنان فرامنطقهای است و به دو نحلهی کلیدی قابل تمایز است:
[اوّل] از یکسو «جریان غربگرای مبهوت و منفعل» که قدرت دشمن را برجسته و بزرگنمایی میکند.
[دوّم] از سوی دیگر «جریان بهظاهر انقلابی فاقد بصیرت و عقلانیت» که بدون فهم فکتها، ظرفیتهای داخلی را ناچیز و تحقیرآمیز جلوه میدهد.
این دو طیف در واقع دوجبههی مکمل از یک پروژهی پیچیده علیه هویت و خودباوری اسلامی هستند. جریان غربگرا، با بهرهگیری از «تاکتیکهای روانی و بکارگیری ابزارهای رسانهای مدرن»، دشمن را در قامت یک غول شکستناپذیر به تصویر میکشد و سعی دارد حس «عجز» و «ترس» را به درون جامعه تزریق کند بهگونهای که برخی از آنان، تحت تأثیر این تصویرسازی، «انفعال» را بهعنوان تنها گزینه معقول معرفی میکنند.
در این میان، سخن خداوند در آیهی شریفهی «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ» (توبه، ۳۲) بهروشنی بیانگر توهمات باطل دشمنانی است که بهواسطهی هراسافکنی و تحریک افکار عمومی میکوشند نور حقیقت را کمفروغ جلوه دهند و در همین راستا، رهبر معظم انقلاب اسلامی تأکید دارند: «تمام قدرت دشمنان، تنها در حد القای این است که ما ضعیفیم و اگر ما در برابر این القائات بایستیم، آنان هیچ در دست نخواهند داشت.»
در مقابل، جریان بهظاهر انقلابی مبرّا از عقلانیت قرار دارد که با کوبیدن بر طبل ضعفهای امّت اسلامی، انگارهای نامتوازن از اقتدار داخلی ارائه میدهد و بدون آنکه درکی از پیچیدگیها و ظرفیتهای پنهان داشته باشد، احساسات و عواطف انقلابی را بهصورت سطحی و مخرب به نمایش میگذارد؛ بدین ترتیب، خطری که این دو جریان در ایجاد فضای «یأس» و «دلسردی» در میان جوانان دارند، قابل اغماض نیست.
جریان غربگرا با ترویج تصوری اغراقآمیز از قدرت دشمن، ذهن و روان جامعه را به سمت ترس و انفعال هدایت میکند، در حالی که جریان انقلابی بیبصیرت، با اقدامات بیملاحظه و احساسی، چهرهای غیرواقعی و منفعل از جبههی خودی ارائه میدهد.
این دو جریان، بدون آنکه با یکدیگر توافق رسمی داشته باشند، عملاً دست در دست یکدیگر دارند؛ یکی در جهت «وفاق با دشمن» و دیگری «ضد وفاق با میهن» و متحدین. هردو همچون دو بازوی یک استراتژی واحد عمل میکنند؛ یکی به نرمش و دلسوزی نسبت به دشمنان، و دیگری به افراط و بیتدبیری نسبت به دوستان. این همان فهم وارونهی أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُم است.
بدین ترتیب، اولی با نفوذ در «اندیشهی نخبگان»، قدرت پایداری را تخریب کرده و دومی با تندرویهای خود، «وحدت عوام» را تضعیف میکند.
در حقیقت، برای تطهیر این لکههای ننگین، جامعهی انقلابی به دو اصل [عقلانیت] و [معنویت] نیازمند است؛ عقلانیتی که قدرت تشخیص و تمایز بین حق و باطل را به ارمغان آورد و معنویتی که جانی پرصلابت و ارادهای شکستناپذیر به جامعه بخشد. اگر جامعهی اسلامی از این دو عنصر برخوردار گردد، نهتنها از ترفندهای هراسافکن دشمن مصون خواهد ماند، بلکه جریانهای انحرافی و منافقانهی داخلی نیز در پرتو آن خنثی شده و از مسیر تعالی دور نخواهند شد.
بنابراین، نیاز مبرم است که این دو جریان مخرب به دقت شناسایی شوند و به جامعه اجازه داده نشود که این راویان استیصال، این ناقلان یأس، این مبلغان انفعال گرایی و این مروجان تضعیف ملی، با القائات فریبنده و روانشناسی مخرب، توان مقاومت اسلامی را در بوتهی تردید و انفعال قرار دهند.
سجاد انجمشعاع